نوشته شده توسط : shabgard
              

عشق تو مرده تو دلم خودتو باعثش شدی

رفتی تا با رقیب من میگن که عاشقش شدی

میگن که مثل دیوونه ها همش پی نگاهشی

میگن واسه داشتن اون پر از نیازو خواهشی

خیال نکن عاشقته پات میمونه دیوونته

اومده خوش باشه باهات دو روزی هم پیمونته



:: بازدید از این مطلب : 1102
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : shabgard

خواب دیدم از تو دور شدم وای که عجب خواب بدی

گفتم بیا با هم بریم گفتی که راهو بلدی

هرچی صدات کردم نرو اما به جایی نرسید

یکی یه جا فریاد می زد دیوونه از قفس پرید

صبح که رسید بیدار شدم دیدم یه نامه روی در

نوشتی بودی که سلام مدتیو میرم سفر

بغضی نشست توی گلوم خوابم یا این حقیقته

بازم صدات کردم ولی دیدم سکوت جوابته

گفتم که شاید این سفر تموم میشه همین روزا

دوباره باز می بینمش چه خوش خیال بودم خدا

ساعت و لحظه هام گذشت چشمام به کوچه خیره بود

من منتظر بودم بیاد خیلی دلم تنگ شده بود

روزا مثل دیوونه ها پرسه زنون تو کوچه ها

شبا یه گوشه از اتاق گریه های بی صدا

مثل همون خواب سیاه رفتو منو تنها گذاشت

گفتنه این قصهء تلخ ارزش خوندنو که داشت



:: بازدید از این مطلب : 897
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : shabgard



:: بازدید از این مطلب : 865
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : shabgard

تا انتهای حضور رفتم

سکوت در هوا معلق بود

در زدم..........

قفل ها به استقبالم آمدند

گفتند :

دیر آمدی غریبه!!!!!!!!!



:: بازدید از این مطلب : 882
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : shabgard

 

دوست دارم تا بدانم بی قراری یا که نه ؟!

  باز هم در سینه ات اندوه داری یا که نه ؟!

  بعد من گلبرگهای خنده ات آیا شکفت ؟

  نقش گل را بر لبانت می نگاری یا که نه ؟!

  گاه گاهی روی کاغذ ها و دفترهای من

  اشکها را یادگاری می گذاری یا که نه ؟!

  درد های کهنه تنهاییت آرام شد ؟

  مثل من این روزها در انتظاری یا که نه ؟!

  روزهای عمرما هم پوچ شد چندین بهار

  رفتن پائیز ها را می شماری یا که نه ؟!

  خوب گفتی ! این غزل از جنس چشمان تو نیست 

  طاقت زخم غزلها را ٬ داری یا که نه ... !!!

 




:: بازدید از این مطلب : 919
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : shabgard
اگر مانده بودی تورا تا به عرش خدا میرساندم

اگر مانده بودی تورا تا دل قصه ها میكشاندم

مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغك پر شكسته مانده بودی اگر بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش زطوفان مانده بودی اگر همسفر داشت

با تو و عشق تو زنده بودم بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی رو با تو مانده بودی اگر می سرودم



:: بازدید از این مطلب : 965
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : shabgard


چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم

دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم

دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی می خواهم

عطرت را برایمستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم

 و خودت را نیز برای پرستش
 



:: بازدید از این مطلب : 962
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : shabgard

کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک درچمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید

پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن!و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد

کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید

کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم،پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد

ولی کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد
 



:: بازدید از این مطلب : 993
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1389 | نظرات ()